مصاحبه با بهرام رادان تاجر در تورنتو کانادا
به گزارش وبلاگ واحدی، گفت وگو با بهرام رادان نیازی به بهانه تراشی ندارد، چون خودش به خودی خود ستاره قابلی هست که هر وقت تصویرش روی جلد رسانه ای منتشر گردد، چشمان آدم های زیادی را به دنبال خود بکشد، اما برای پرونده این شماره تا دلتان بخواهد بهانه داشتیم؛ اول از همه اینکه خودش در دانشگاه مدیریت بازرگانی خوانده است. دوم یک تیم اقتصادی قوی دارد که به بازرگانان مختلف مشاوره می دهند. سوم اینکه خودش جزو آدم هایی است که به شدت به کارهای اقتصادی علاقه مند است و متخصص و چهارم هم ستاره گزیده کار سینمای ایران دستی بر آتش دارد و یک جورهایی سرش در حساب و کتاب است.
بنابراین گفت وگوی ویژه این پرونده ذائقه دو طیف مخاطبان را در نظر گرفته است: اول آنهایی که دنبال آن هستند بفهمند ستاره محبوب سینمای ایران کجاست، چه می نماید، مشغول چه کاری است و آیا به سینما برمی گردد یا نه و دوم آنهایی که دوست دارند متوجه شوند آیا یک ستاره سینما در تجارت هم می تواند پیروز باشد یا نه؟
جهت دریافت مشاوره سفر با تور کانادا با ما همراه باشید.
همه اینها را بگذارید کنار اینکه بهرام رادان چند ماه است در کشور کانادا روزگار می گذراند و گفت و گویمان با او چندان آسان هم اتفاق نیفتاد.
همه می دانند که در دانشگاه در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل نموده ای. آیا دلیل انتخاب این رشته علاقه مندی ات به بحث تجارت و سرمایه گذاری بود یا ناخواسته این رشته را برگزیدی؟ تعریف بهرام رادان از دنیای تجارت، تاجر و معامله چیست؟
نه اینطور نبود؛ یعنی از اول فکر نمی کردم قرار است در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل کنم. چون رشته من در دبیرستان ریاضی فیزیک بود. آن زمان ها زیاد مُد نبود کسی برود علوم انسانی! کسانى که همسن و سال من هستند، حتما یادشان هست. برای همین به رغم میل باطنی ام ریاضی خواندم. سال سوم دبیرستان مهندسی کشاورزی کرمان قبول شدم، سال چهارم ریاضی محض لاهیجان! هیچکدام را نرفتم و سربازی را انتخاب کردم! در دوران خدمتم دروس رشته علوم انسانی را خوندم و در کنکور علوم انسانی قبول شدم؛ در رشته مدیریت بازرگانی تهران جنوب. این رشته را خیلی دوست داشتم و همواره جزو علاقه مندی هایم بوده و هنوز هم از گوشه و کنار دنبالش می کنم. در کل خودم را نه یک تاجر می دانم، نه یک هنرمند به طور خاص. فکر می کنم همواره علاقه اصلی ام این بوده که هنر و تجارت را تلفیق کنم، چون تاجر خوب هم به نوعی هنرمند است.
از نظر بهرام رادان یک بازرگان در دنیای امروز که مسائل اقتصادی گریبان گیر اکثر کشورها شده است، چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا در بین همکارانش بهترین گردد؟
فکر نمی کنم مسائل اقتصادی به صورتى که می گویید گریبان گیر اکثر کشورهای دنیا باشد! چون دیگر از دوره رکود اقتصادی گذشته و کشورهای بزرگ صنعتی دنیا با حداقل ضرر از آن بیرون آمده اند. الان مسائل اقتصادی به غیر از دنیا سوم (که خب همواره دچار این مسائل بوده)، ناحیه جنوب اروپاست، به خصوص یونان که آنها هم به نظر از ابتدا پذیرفتن شان در اتحادیه اروپا اشتباه بود؛ چون یونانی ها و اصولا ساکنان جنوب اروپا مردمانی هستند که کمتر کار می نمایند، به خصوص نسبت به شمال اروپا و کشورهاى اسکاندیناوى و آلمانی ها، جنوبی ها مردمان راحت طلب تری هستند! آب و هوا هم در این مطلب بى تاثیر نیست. حتی در مقایسه یونان با ترکیه به نظر من ترکیه با این شکوه اقتصادی که در حال حاضر دارد خیلی شایسته تر بوده، برای اینکه جزو اتحادیه اروپا باشد تا یونان!
جواب قسمت دوم سوالت این است که یک بازرگان نباید همواره همه تخم مرغ هایش را در یک سبد بگذارد، چون همواره باید این احتمال را بدهد که ممکن است در امن ترین و بهترین اقتصاد دنیا هم یک شبه بیزینس اش به یک دلیل خاص دچار رکود گردد. البته این مهم در کشورها و اقتصادهاى مختلف، شکل های گوناگونى دارد.
آیا اهل پیش بینی در بیزینس هستی؟ مثلا اینکه پیش بینی کنی قیمت دلار و طلا بالا می رود یا پایین می آید! آیا تا به حال پیش بینی هایت درست از آب درآمده یا اشتباه هم داشته ای؟ اصلا یکی از تضمین های پیروزیت یک تاجر را می توان قدرت پیش بینی اش دانست؟
بله، اهل پیشگویی در بیزینس هستم، مثل همه مردم. اصلا جزوی از کار روزانه مان است، ولی امروز در شرایطی زندگی می کنیم که 90 درصد پیش بینی ها اتفاق نمی افتد، چون اتفاقات بر اساس معیارهای معقول و سنجیده ای که در همه جای دنیاست به وجود نمی آید؛ به این دلیل که اقتصاد در کشور ما تکیه زیادی بر سیاست دارد. برای همین فردا صبح یک تحریم جدید می تواند قیمت دلار را هزار تومان بالا ببرد و حداقل 25 درصد مردم یا تجار ضرر بنمایند یا برعکس؛ دوتا تحریم برداشته گردد و ورود و خروج کالا و ارز تسهیل گردد و مردم و کلا جامعه پولدارتر شوند! بنابراین در این جامعه سیاست زده، کارِ کارشناسى جواب نمی دهد، همه اش قضا و قدر و تقدیر و مسائل پشت پرده است!
اصولا در فرهنگ ایرانی، در کتاب ها و اشعار بسیاری از هنر و ثروت به عنوان دو مقوله جدا از هم یاد شده است؛ دو مقوله ای که با هم در تعارض هستند، اما جدا نیستند. به نظر بهرام رادان امروز چه اتفاقی افتاده است که هنر و ثروت تا این حد به یکدیگر نزدیک شده اند؟
اینکه هنر و ثروت دو مقوله جدا از یکدیگر هستند، یک جورهایى استنباط از همان ضرب المثل های قدیمی مان است! از بچگی توی گوش ما خوانده اند که علم و ثروت از هم جدا هستند! ولی تجربه به من یاد داده بعضى از این ضرب المثل ها یک جور گول زدن آدم هاست! اینها سندیت ندارند. اینکه صدها سال پیش عده ای به این نتیجه رسیده اند و آن را قبول داشته اند، دلیل نمی گردد برای نسل ما هم سندیت داشته باشد! هر کسی باید از تجربیاتی استفاده کند که حداقل تفاوت را از نظر زمانی و موقعیتی به موقعیت و زمان حاضر خودش داشته باشد، پس بعضى ضرب المثل ها فریب تاریخی هستند یا برای این استفاده می شوند که بچه ها از رویش انشاء بنویسند که آن هم با بچه های عصر انفجار اطلاعات زیاد عقلانى به نظر نمی آید! جواب قسمت دوم سوالت هم این است که فکر می کنم هنرمند خوب، هنرمندی است که بتواند از هنرش بهره ببرد. هیچ هنرمندی در دنیا نیست که اثری را تنها برای خودش خلق کند و آن را در کمد بگذارد و شب ها سر سفره اش نون و نمک بخورد! خیلی ها ادای درویش ها را درمی آورند! اما آن هنرمندی که از هنرش استفاده می نماید و بیننده زیادی را جذب می نماید، شایسته تقدیر است. به نظرم تلفیق این دوتاست که یک اثر را ماندنى می نماید. خلق یک اثر به علاوه استقبال مردم، مکمل یکدیگر هستند تا طرف مجبور نگردد برای امرار معاش هنر را در برابر قرص نانی که شب می خواهد بخورد معامله کند!
خیلی از پیشکسوتان انتقاد می نمایند که جوان ترها کاسب اند! حالا به دلایل مختلف. شاید اینکه خیلی هایشان از فرصت هایشان استفاده بهینه را نبرده اند اینگونه اعتراض می نمایند. آیا به آنها حق می دهی؟ اصلا چه اتفاقی افتاده که امروز بسیاری از چهره ها برای خود شغل دوم و یا سوم هم دست و پا نموده اند؟
باید بروید از خود آن پیشکسوت هایی که انتقاد می نماید بپرسید که چرا انتقاد می نمایند؟! بعدش هم کاسب زیاد کلمه زیبایی نیست! اتفاقا من به هنرمندان جوان توصیه می کنم از هنرشان پول دربیاورند. حتما بهشان می گویم خودشان را از نظر اقتصادی قوی و قوی تر نمایند تا هیچ وقت مجبور نشوند هنرشان را بفروشند برای اینکه شکمشان را سیر نمایند! اینقدر معیارهای اقتصادی را در زندگی جدی بگیرند که بتوانند خیلی کار ها را که دوست ندارند انجام بدهند رد نمایند. آن پیشکسوت های محترمى هم که آن حرف ها را می زنند، یا با کمترین رفاه ممکن زندگی نموده اند یا ارث خانوادگى داشته اند و نفسشان از جاى گرم بلند می گردد یا اینکه مجبور شده اند بروند هزارتا کار ضعیف بنمایند و سرشان را بیندازند پایین و به هوادارانشان بگویند ببخشید ما آن زمان پول نداشتیم، مجبور شدیم این کارها را بکنیم!
ستاره های مشهور دنیا برای چاپ تصویرشان روی جلد مجلات کشورشان درخواست پول می نمایند. چرا در ایران اینگونه نیست؟ آیا اصلا در ایران بازیگری را می شناسی که بابت چاپ تصویرش روی جلد مجله ای درخواست پول کند؟ آیا خودت هم تا به حال این درخواست را از نشریه ای داشته ای؟ اصلا چرا چنین چیزی میان بازیگران ایرانی رایج نیست؟
به این شکل نیست که ستاره های مشهور دنیا برای چاپ تصویرشان روی جلد مجلات کشورشان پول می گیرند. مساله به حق تالیف آن عکس بستگی دارد؛ به عنوان مثال کسی که به یک مهمانی یا مراسم افتتاحیه اکران یک فیلم می رود، آن عکاس های مراسم هستند که عکس هایشان را به مجلات می فروشند؛ درست مثل ایران. ولی یک زمان هست مثلا زن و شوهر هنرمندی که بچه دار شده اند از یک عکاس درخواست می نمایند عکسشان را بگیرد و حق نشر چاپش برای دفعه اول را به یک نشریه می فروشند و آن عکس ها اختصاصى متعلق به مجله خریدار است. در ایران هم چنین چیزی وجود دارد، منتها موضوع این است که در ایران اتفاقات کمی است که بیفتد و احتیاج به چنین خبرسازى ای داشته باشد. حالا درست است که رقم ها هم رقم های کمی است، ولی بُعدش گستره مطبوعات ایران است با مجلات و روزنامه هایی با تیراژ زیر صدهزارتا برای یک جمعیت هفتاد میلیونی! این مقدار تیراژ اینقدر ناچیز است که اگر هنرمندها سعی نمایند این پول را از مجلات نگیرند، بهتر است! مجلات همین که بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و سلامت طى جهت نمایند، خیال ما راحت تر است تا اینکه بخواهند به هنرمندها برای خرید حق عکس و تصویرشان پولی بدهند!
در تمام دنیا هنرمندان مجبورند به اندازه درآمدشان مانند همه مردم عادی کشورشان اقتصادیات بپردازند. حتی در ایران ورزشکاران و اصناف دیگر مجبور به پرداخت اقتصادیات هستند، اما هنرمندان از این مقوله معاف هستند. آیا موافق معافیت اقتصادی هنرمندان هستی؟
صد درصد موافق معافیت اقتصادی هنرمندان هستم. به یک شرط لغوش نمایند که به جای سینمای ورشکسته فعلى، سینمای پر رونق داشته باشیم و به جای 280-90 تا سالن عمدتا فرسوده، حداقل دو هزار تا سالن خوب داشته باشیم و همه دستمزد ها بیشتر گردد و درآمد فیلم ها بالاتر برود، ما هم مثل مردم اقتصادیات بدهیم، ولی در شرایطی که اینقدر وضع سینما خراب است و برای مسوولان هم بودن و نبودن سینما فرقی نمی نماید (!)، بزرگترین اجحاف همین دریافت اقتصادیات است! البته در همین شرایط هم خیلی وقت ها اقتصادیات را کم می نمایند؛ معافیت اقتصادیاتی مال قدیم بود!
می گویند اگر شراکت خوب بود، خدا هم برای خودش شریک می گرفت. چقدر موافق شراکت در امور اقتصادی هستی؟
اتفاقا من بسیار موافق شراکت هستم و اینکه می گویند اگر شراکت خوب بود، خدا هم برای خودش شریک می گرفت، از آن ضرب المثل هایی است که به نظر من اشتباه است، یعنی از آن اشتباه های مصطلح است! اگر اینطوری باشد، ما هم می گوییم اگر زوج داشتن خوب بود، خب خدا هم باید یک زوج داشت! پس نتیجه می گیریم هیچ کس از فردا ازدواج نکند! آدم باید در انتخاب شریکش و قراردادهاى اولیه، همه جوانب را بسنجد تا بعدها اختلافی به وجود نیاید و هر دو طرف به واسطه آن منفعتی که دارند، با هم یکسان فکر نمایند و سعی نمایند حداکثر کوشش خود را براى رسیدن به هدفشان انجام بدهند.
به نظرت، اگر از روز اول بعد از انتها تحصیل در دانشگاه به جای گرایش به سمت بازیگری و هنر به سمت تجارت و بازرگانی می رفتی پیروز نبودی و از نظر اقتصادی برایت بهتر نمی شد؟
نمى توانم مطمئن باشم که اگر به جاى بازیگرى به سمت تجارت می رفتم پیروز تر بودم یا نه؛ به هر حال از آن دسته آدم هایی هستم که به هیچ وجه از شکست خوشم نمی آید. یعنی حتى اگر در یک بازی شطرنج هم ببازم، روی خلق و خویم تاثیر می گذارد! البته در صورت شکست سعى می کنم با آن کنار بیایم، به همین خاطر سعی می کنم همه جوانب را بسنجم و وارد بازی هایی شوم که حداقل ضرر را به من برساند؛ یعنی کارم را به صورتى انجام بدهم که شانس باختم به حداقل برسد، ولی هم در هنر، هم در تجارت معیار شانس خیلی مشخص نماینده است؛ ممکن است شانسی که در بازیگری به من رو کرد (اگر من اسمش را شانس بگذارم) هیچ وقت در تجارت نمی بود و همینطور برعکسش؛ اگر در تجارت رو می کرد، هیچ وقت اتفاق بازیگری ام برایم شانس تلقی نمی شد.
اگر همین الان یک نفر پیشت بیاید و بگوید مثلا 100 میلیون تومان پول دارم و می خواهم آن را چند برابرش کنم، به عنوان یک بازرگان چه پیشنهادی برای تحقق هدفش می دهی؟ اصلا هدایت اش می کنی؟
اگر یک نفر به من بگوید 100 میلیون تومان پول دارم و می خواهم چند برابرش کنم، در بازار فعلی من بهش پیشنهاد می کنم طلا بخرد؛ در اقتصاد فعلی هیچ بیزینسی نیست که بتوان به سودآوری اش مطمئن بود! برعکسِ تمام کشورهای پیشرفته دنیا که هر ایده ای که داشته باشید هزاران NGO و موسسه دولتی یاریت می نمایند آن را به پایان برسانید و می توانید هزاران وام بگیرید و از طرف دولت به شما یاری می نمایند، متاسفانه، در کشور ما اگر بخواهى ایده ات را عملى کنى، به طرق مختلف چوب لای چرخت می گذارند و این آزاردهنده است!
اگر فرض کنیم یک آدم سرمایه دار به دنبال راهی است برای سرمایه گذاری، آیا می تواند برای مشاوره پیش بهرام رادان بیاید؟ آیا گروه یا تیمی داری که بتوانید برای یک تجارت پیروز برای افراد برنامه ریزی کنید و پلان پیشنهادی بدهید؟
بله، من در کنارم یک تیم مشاوره ای دارم و البته حرفشان حرف پیغمبر نیست! چون آنها هم در شرایط فعلی ایران زندگی می نمایند و اطلاعات خود را از منابع موجود می گیرند، ولی به دانش و آگاهی آنها اطمینان دارم که از نظر اقتصادی می توانند مشاوره و برنامه ریزی اقتصادی بدهند.
اصولا شخصیت بهرام رادان اینگونه است که در تجارت دوست دارد محتاطانه عمل کند (مثلا پول هایش را در بانک بگذارد و سود ماهانه اش را بگیرد) یا اهل ریسک کردن در تجارت هم هست؟ آیا تا به حال به واسطه سرمایه گذاری روی پروژه ای پشیمان شده ای؟ آیا تا به حال کسی از شما کلاه برداری نموده است؟
فکر می کنم در تجارت نه اهل ریسک کردن هستم و نه یک آدم محتاط. سعی می کنم با چشم باز جلو بروم. از مشاوره دوستانم هم یاری می گیرم. نه، کسی از من کلاهبرداری ننموده، البته به هرحال کسانی بوده اند که پولی را گرفته اند و پس نداده اند! ولی نمی خواهم رویشان اسم کلاهبردار را بگذارم! آمدند پول را دریافتد، خب ندارند پس بدهند، من هم نمی توانم اعدامشان کنم!
چرا بهرام رادان در سینمای ایران اینقدر کم کار شده است؟ نگران این موضوع نیستی که هوادارانت به دلیل ندیدنت فراموشت نمایند یا به قول معروف ازت ناامید شوند؟
در حقیقت کم کار شدن من در سینما به دلیل این است که پیشنهادات جالب نیستند! دوست دارم چند وقتى از سینما فاصله بگیرم. از طرف دیگر فیلم انیمیشن تهران 1500 را در نوبت اکران دارم و یک فیلم توقیفی هم به نام زادبوم دارم و گویا براى مسوولان فعلى خوشایند نیست اکرانش نمایند! همچنین یک فیلم دیگر که نمی دانم توقیف است یا نه به اسم پل چوبی.
اگر دوست دارید درباره فیلم پل چوبی به ما شرح بدهید. تا آنجا که می دانم شما و چند تن دیگر از ستاره هایی که در این فیلم حضور داشته اند در فروش این فیلم شریک بوده اید. آیا این اولین قرارداد بهرام رادان است که در فروش فیلم سهیم می گردد؟ آیا از اینکه این پیشنهاد را قبول کردید متضرر نشدید؟ آیا قبول این نوع قرارداد در 33 سالگی برای بهرام رادان یک شکست محسوب می گردد؟
فیلم پل چوبی اولین فیلمى نیست که شریک شدم، قسمتی از فیلم ناکام بهروز افخمی ته دنیا که در فرانسه فیلمبرداری شد و هیچ وقت پخش نشد هم متعلق به من است؛ اینها را هم شکست نمی دانم، امنیت سرمایه گذارى آنقدر کم است که باید برای کارهایت فال بگیری! تازه به آن فالى هم که می گیرى هیچ اعتمادى نیست!
شرایط بهرام رادان هنگام عقد قرارداد برای حضور در یک فیلم چیست؟ (هم از نظر اقتصادی و هم تعهدات دیگر.)
خب شرایط هر فیلم متفاوت است، آنقدر طی این سال ها تجربه نموده ایم که می توانیم مدل های متنوعى از قراردادهاى اقتصادی را تعریف کنیم.
در گفت وگویی که سال گذشته با هم داشتیم و همچنین سال جاری از علاقه مندی زیادت برای تهیه نمایندگی گفتی. چه فیلم و فیلمنامه ای باید به دست بهرام رادان برسد که حاضر گردد ریسک کند و تهیه نمایندگی یک کار را به عهده بگیرد؟
هنوز هم به تهیه نمایندگی علاقه زیادی دارم. پارسال تصمیم داشتم فیلمنامه آقای کیومرث پوراحمد را تهیه کنم که فیلمنامه رد شد! چند فیلمنامه دیگر را هم دارم، ولی شرایط فعلی را برای ورود به حوزه سرمایه گذاری در سینما مناسب نمی بینم، بنابراین صبر می کنم بعد از انتخابات، تا ببینم چه پیش می آید.
اگر قرار باشد تهیه نماینده یک فیلم باشی، ممکن است شرطی مثل بازی خودت در آن فیلم برای کارگردان مشخص کنی؟ اصلا حاضری روی یک فیلم با حضور خودت سرمایه گذاری کنی و مطمئن باشی آن فیلم سرمایه ات را برخواهد گرداند؟
به هیچ عنوان در فیلمی که تهیه نماینده باشم شرطی برای بازی خودم نمی گذارم! در کل ترجیحم این است که در صورت تهیه نماینده بودن، بازی نکنم، چون هر کدام تمرکز خودش را لازم دارد، به خصوص تهیه نمایندگی ای که تجربه اولم خواهد بود و استرس زیادی دارد. بنابراین ترجیح می دهم یکی را انتخاب کنم.
اگر دست خودت بود دوست داشتی در کدام فیلم سینمایی ایران که تا امروز ساخته شده نقش تهیه نماینده را داشته باشی؟
در شرایط فعلی دوست داشتم تهیه نماینده کلاه قرمزی و پسرخاله بودم! لااقل کلاه قرمزی و پسرخاله ممنوع الکار نمی شوند و راحت مجوز می گیرند و کسی علیه آنها بیانیه صادر نمی نماید و فیلمشان توقیف نمی گردد!
آیا از سرمایه گذاری روی آلبوم موسیقی ات (روی دیگر) راضی بودی؟ اصلا آیا امکان دارد آلبوم دیگری از بهرام رادان منتشر گردد؟ (البته می دانم قرار است این اتفاق بیفتد، ولی اگر شرح بیشتری درباره فعالیت های موسیقایی تان از جمله برگزاری کنسرت و... دارید به ما بگویید.)
آلبوم روی دیگر کار پرهزینه ای بود. بله، از فروشش راضى ام، ولی هزینه پکیج و بسته بندی اش خیلی زیاد بود. اینها علاقه من بود، دلم می خواست محصول با بالاترین کیفیت به دست مردم برسد. از اول هم گفته بودم جیبی برای این کار ندوخته ام. درباره آلبوم جدید هم تو فکرش هستم، ولی فضا نه برای آلبوم جدید و نه برای کنسرت مناسب نیست. کلیپ های آلبوم مدت هاست بلاتکلیف است! امیدوارم هر چه زودتر مشکلشان حل گردد و منتشر شوند تا مردم بتوانند قضاوت بهتری داشته باشند.
درباره کلیپ هایی که برای آلبوم موسیقی تان ساختید، اما هنوز پیروز به انتشارشان نشده اید بگو. اینکه چقدر برای آنها هزینه نموده ای و اصلا چرا تا امروز خبری از صدور مجوز برای پخش شان نشده است؟ این مساله تا چه حد در پیروزیت یا عدم پیروزیت آلبوم روی دیگر تاثیرگذار بوده است؟
مطمئنا کلیپ ها خیلی می توانست در پیروزیت آلبوم موثر باشد، چون ما به غیر از صدا و سیما جایى برای پخش کلیپ نداریم، بقیه شبکه ها هم که غیر مجاز هستند! کلیپ ها جزو عشق ما به پروژه ای بود که داشتیم و پشیمون هم نیستم که هزینه زیادی نموده ام. مردم هم می بینند و امیدوارم خوششان بیاید.
همه می دانند بهرام رادان جزو آن دسته بازیگرانی به حساب می آید که هواداران زیادی بین برندهای مشهور برای انجام تبلیغاتشان داشته و همچنان دارد. اول اینکه اولین برندی که به تو حضور در تبلیغاتش را پیشنهاد داد چه بود؟ رقم قرارداد پیشنهادیشان چقدر بود؟ چرا این اتفاق در ایران منتفی شد؟ اصلا بازیگران و چهره های مشهور به جز شهرت شان که می تواند بسیار برایشان درآمدزا باشد، چه سرمایه ای دارند؟ چرا ستاره های کشورهای مختلف حق حضور در تبلیغات و تجارت برای خودشان را دارند اما در ایران ستاره ها محروم اند؟ اگر این ممنوعیت وجود نداشت، تا چه حد می توانست به پیشرفت سینمای ایران و شخص بازیگر یا ستاره مشهور مملکت یاری کند؟
اولین برندی که به من پیشنهاد داد ال جی بود، قرارداد بستیم و رقم قرارداد هم خوب بود، بعد هم با نیمانى کارى انجام دادم و بعد یک شرکت امور مخابراتى... تا اینکه تبلیغات ممنوع شد! این هم جزو اقتصاد ماست! کلا هم در این شرایط، بیزینس فعالى نداریم که احتیاج به تبلیغ داشته باشد، به غیر از بانک ها که از پول نفت زنده اند.
هواداران بهرام رادان دوست دارند بدانند ستاره شان چه زمانی به ایران برمی گردد و دوباره چه زمانی قرار است جلوی دوربین یک کارگردان برود؟ اصلا چرا دوست داری برخلاف خیلی از چهره های شناخته شده در سکوت خبری به زندگی ات ادامه دهی؟ مگر نه اینکه ذات ستاره بودن و مشهور بودن در جلوی دید بودن است؟
نمی دانم... باید بگذرد ببینم چه کاری پیشنهاد می گردد و آیا شرایط ساختش مهیا می گردد یا نه، وگرنه به زودى دوست دارم برگردم ایران.
بعضی از چهره های مشهور سینمای ایران در فیلم هایی بازی می نمایند که مطابق میل مردم نیست و حتی در بعضی مقاطع باعث به جوش آمدن خون هوادارانشان نیز می شوند. دوست دارم بدانم مردمی که در سوپراستار شدن یک فرد نقش بسزایی داشته اند تا چه حد حق اعتراض به انتخاب ها و تصمیمات ستاره موردعلاقه شان دارند؟
بعضی موقع ها بازیگران در فیلمی بازی می نمایند که از نظر هنری جالب نیست؛ این در تمام دنیا یک مسئله طبیعى است. بازیگر هم مثل دیگر گروه ها، فیلمنامه را می خواند و تصمیم می گیرد که حداکثر کوششش را بکند تا یک اثر خوب خلق گردد، حالا به هر دلیل در مرحله ساخت این اتفاق نمی افتد؛ به نظرم، مقصر چنین اتفاقی تمام تیم است، نه یک شخص! ولی آنی که در بعضی مواقع باعث به جوش آمدن خون هوادارانش می گردد، شاید بازى در فیلم هایی است که نیت ساختن شان خلق یک اثر هنرى نیست. مردم هم حق دارند عصبانى بشوند، چون مردم هنرمند را به آن صندلی می رسانند و همان مردم هم هستند که می توانند آن را سلب نمایند.
بعضی می گویند بهرام رادان برای حضور در فیلم های خارجی به کانادا سفر نموده است. آیا طی مدتی که در ایران نبوده ای، پیشنهادی برای حضور در فیلم های خارجی داشته ای؟
پیشنهاد بازی در فیلم های خارجی برای اکثر بازیگران ما وجود دارد، نه تنها برای من. چیز عجیبى نیست، ولی من فعلا تصمیمی ندارم.در کل کارهایى که پیشنهاد شده برایم جذاب نبوده اند، باید اینقدر خوب باشند که باعث مباهات مردم ام باشم، چون دوست ندارم به هر قیمتی این کار را بکنم.
دوست دارم اولین نویسنده ای باشم که زمان حضور دوباره بهرام رادان در ایران را اعلام می کنم. آیا سورپرایز خاصی برای هوادارانت داری که بگردد از این رسانه اطلاع رسانی کرد؟
فعلا سورپرایزی ندارم. اتفاقات عجیب و غریبى که در مملکت ما می افتد، اینقدر سورپرایز دارد این روزها که دیگر جایى براى سورپرایز ما نمی گذارد! برگشتن من هم انشالله به زودى... امیدوارم سینمایمان زنده باشد، مردم مان عاقبت به خیر شوند و همانجوری زندگی کنیم که دلمان می خواهد.
منبع: برترین ها